کد مطلب:29728 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:85
حُكم آن برای عمر، دشوار گشت و به علی علیه السلام پناه آورد. [ علی علیه السلام] هردو زن را خواست و آنان را پند داد و ترساند؛ ولی آن دو همچنان در اختلاف و نزاع، پا بر جا ماندند. هنگامی كه بگو مگوی آن دو زن به درازا كشید، علی علیه السلام فرمود:«برایم اَرّه ای بیاورید». زن ها گفتند:می خواهی چه كار كنی؟ علی علیه السلام فرمود:«كودك را دو نیمه می كنم و برای هر كدام از شما، نصف كودك است». یكی از آن دو زن، سكوت كرد و دیگری گفت:تو را به خدا - ای ابو الحسن -، اگر چاره ای جز این نیست، من كودك را به او می بخشم. علی علیه السلام فرمود:«اللَّه اكبر! این، بچه توست، نه او. اگر بچه او بود، دلش می سوخت و دلسوزی می كرد». زن دیگر، اعتراف كرد كه حق با همتای اوست و بچه از آنِ همو. عمر، خوش حال شد و در حقّ امیر مؤمنان، به خاطر آن كه برای وی در داوری گرهگشایی كرده بود، دعا كرد.[1].
5746. الإرشاد:آورده اند كه در روزگار عمر، دو زن، بدون هرگونه گواهی، مدّعیِ به دنیا آوردن كودكی شدند و غیر از آن دو، كسی درباره آن بچه، مدّعی نگشت.